توحید ناب را فقط در ولایت و سرپرستی امام عصر جست و جو می کرد و لحظات بی چون و چرای عاشقی را با یاد مولا در دل و نام مولا بر زبان و آرزوی دیدار در سویدای جان سپری می ساخت:
عشق نگار، سر سویدای جان ماست
دیدار یار، حاصل سر نهان ماست
پروانه ای بود که همواره گرد مولایش می چرخید و زندگی اش را از عشق به او وام می گرفت. عارف واصلی بود که همواره در قیام و قعود و در تغییر از حالتی به حالت دیگر، «یا صاحب الزمان» را بر زبان جاری می ساخت.
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم
شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم
چه شب ها که یاد آن حضرت خوابش را ربوده و در آرزوی دیدارش با زمزمه ی « اللهم ارنی الطلعه الرشیده » گریسته بود.